به گزارش blue-subtitle و به نقل از vox درسال 1981 ایندیانا جونز و مهاجمان کشتی گمشده ، باستان شناس مزدور ، رنه بلو ، بهنظر می رسد که دوست خود را به میدان می رود ، میدان ایندیانا جونز را در چشم قرارمی دهد و حقیقت مطلق را به او می گوید. او می گوید: "ایندیانا ،" ما بهسادگی از تاریخ عبور می کنیم. " آنها در حال بحث در مورد گنجی که در حالجستجو هستند: کشتی میثاق ، که ممکن است فقط یک آثار با ارزش قدیمی باشد یا ممکناست خانه خدای عبری باشد ، که می داند. "این - این تاریخ است."
انسانها می میرند. تمدن ها از بین میروند. با این حال ، مصنوعات باقی مانده است. آنها به ما می گویند که ما کی بودیم وهنوز هم هستیم. تاریخ - پیگیری آن ، کالایی آن ، سرنوشتجهانی ما برای زندگی در داخل آن - وسواس ایندیانا جونز است ، و این موضوع درست ازروی صفحه و روی ما خونریزی می کند. از این گذشته ، Raiders42 سال پیش ، قبلاز به دنیا آمدن من ، و فیلم پنجم و آخر (یا به هر حال به ما گفته می شود) ،ایندیانا جونز و شماره گیری Destiny ، که فقط در جشنواره کن به نمایش گذاشته شد ، بهدلیل ورود ، منتشر شد. این تابستان در سینماها. آن را در این لحظه از زمان تماشاکنید ، و به شما یادآوری می کنید که شما نیز در حال گذر از تاریخ هستید. آن ستارههای فیلم بسیار قدیمی تر به نظر می رسند. این یک سریال است که با زمان و پسر عمویآن ، مرگ و میر ، از پیگیری بی امان شخصیت ها از اسرار جهان باستان گرفته تامزاحمت روابط جونز است. ماجراهای او غالباً با وحی مبنی بر اینکه کسی یا چیزی درزندگی او درگذشت - یک دوست ، یک عضو خانواده ، یک رابطه است. ایندیانا جونز وآخرین جنگ صلیبی ، که در سال 1989 منتشر شد ، واقعیت مرگ را به ویژه در حال حرکتمی کند ، با این که نقشه خود به جاودانگی و گریل مقدس تبدیل می شود. با طنز تر ،اسکلت های به شکل کبوت در طول سریال به صورت آزاد پخش می شوند و به ما یادآوری می کنندکه سایر کاشفان و سایر تمدن ها تلاش کرده اند آنچه ای ایندیانا در تلاش است انجامدهد. او فقط یکی دیگر از ماجراجویان است ، کسی که اتفاق می افتد در پرتاب یک مشتبسیار خوب است. شماره گیری سرنوشت مانند یک دوره برجستهدر پایان یک جمله بسیار طولانی احساس می کند ، دنباله ای که پرونده خود را دربرابر برخی از رستاخیز بعدی آینده ایجاد می کند - برخلاف پیش نمایش کنسرت کن کن ، Top Gun: Maverick یا چهارمین قسط ماتریس 2021. این فقط به این دلیل نیست که هریسونفورد در تابستان 81 ساله شده است. این در متن است ؛ Dial ofDestiny ، صریحاًاستدلال می کند که شما باید در گذشته گذشته را ترک کنید ، که تنها راه برایاطمینان از ادامه جهان ، قرار دادن یک پا و سپس دیگری ، حرکت به آینده است. طعنه آمیز ، بله ، برای فیلمی که بر رویشمع های غول پیکر دلتنگی ساخته شده و توسط شرکتی ساخته شده است که با افتخار بیشترپول خود را خرج می کند تا دم خود را نیش بزند. در حقیقت ، کل مفهوم ایندیانا جونزحتی قبل از اینکه فدورا اولین نمایش صفحه نمایش بزرگ خود را انجام دهد ، دلتنگبود. ماجراجو شلاق هریسون فورد از قهرمانان Swashbuckling داستانهای پالپ و سریال هایماتین که جورج لوکاس و استیون اسپیلبرگ به عنوان بچه ها عاشق آن بودند ، فرود میآید. مانند سایر حق رای دادن فورد ، سریال های ایندی هم اصلی و هم از نظر ظاهریاست ، هم به احساس معاصر و هم در زمان دیگری ، مکان دیگری ، دنیایی که بسیار دوراست. شماره گیری سرنوشت با طنزهای مرتبط پرشده است ، اگرچه بیشتر آنها استخراج می شوند. روی صفحه نمایش ، کاملاً ساده است:یک وسیله نقلیه احساساتی ، شخصی که به ضربات آشنا برخورد می کند و به شوخی هایآشنا می گوید ، غذای راحت است تا شما را برای مدتی دوباره احساس کنید. فیلم های ایندیاناجونز ، حتی فیلم های بد ، همیشه تماشای آن در یک نوع فیلم کارتونی بسیار سرگرمکننده بوده اند ، در حالی که به عنوان فیلم ها نیز به طرز تهاجمی بسیار خوبهستند-منظورم این است که با اشتیاق دوست داشتنی-و Dial ofDestiny کاملاًمتناسب با این لایحه است بشر این اقساط قطعاتی از شماره گیری ایجادشده توسط ریاضیدان یونانی Archimedes را روشن می کند ، که مانند بسیاری از یادگارهایی کهدر جهان ایندی ظاهر می شوند ، ممکن است قدرت های خدادادی را به Wielderخود بدست آورند. به طور طبیعی ، نازی ها آن را می خواهند ، به خصوص هیتلر.بنابراین این فیلم در سال 1944 افتتاح می شود ، با ایندی (یک فورد پیری ، گرچهمتأسفانه هیچ کس فکر نمی کرد صدای او را به اندازه کافی از بین ببرد) در حال جنگبا یورگن وولر (Mads Mikkelsen) است تا ضمن بیرون آمدن از یکی از اسکریپ های امضایخود ، با اکتان بلند خود را بیرون بیاورد. از طریق یک دسته کوچک موسیقی جاز آشنااز تغییر لباس ، مشت های خوب ، آکروباتیک و شانس گنگ. سپس به جلو به سال 1969 میرویم ، تا کشف کنیم که ایندی خیلی پیری که در جلوی تلویزیون ، بدون پیراهن وبوکسورها فرو ریخت ، در صندلی خود فرو ریخت ، چرت زدن و چسباندن آبجوهای یک آبجو.این یک فیلم در مورد پیر شدن است ، از این گذشته.
شما می توانید بقیه را استنباط کنید -دوستان قدیمی و جدید ، ترفندها و چرخش ها ، اسرار ، شاید برخی از مسافرت ها ، اینسؤال که آیا جادو واقعی است یا خیر. Phoebe Waller-Bridge در این فیلم به عنوان هلناشاو ، الهه باستان شناس جونز ، در این فیلم قرار دارد و آن را با برخی از Joie de Vivreمورد نیاز تزریق می کند. صحنه های تعقیب و گریز سرگرم کننده ای وجود دارد ، اگرچهحس بصری کارگردان جیمز مانگولد (که در فیلم های قبلی مانند لوگان و فورد - فرارینشان داده شده است) در کنار حافظه استیون اسپیلبرگ کمی مسطح است. اما در بیشترموارد ، همه چیز دوباره اینجاست. من نمی خواهم سرگرمی شما را خراب کنم. با این حال ، موضوعی که در کل سریال هایچهار دهه ای اجرا می شود ، با طنز شدید هر بار که می آید ، نبرد بین ایندی است-کهقاطعانه معتقد است که یادگارهای تاریخ باید در یک موزه قرار بگیرند تا همه از آنلذت ببرند-و مزدوران ثروتمند یا نازی های به دنبال قدرت ، که می خواهند به دلایلخود این آثار باستانی را به صورت خصوصی بدست آورند. (ترک مصنوعات جایی که در آنقرار دارد ، حتی در بین افراد آن ، هنوز هم به نظر نمی رسد گزینه ای باشد.) این یکآینه برای سرقت بسیار واقعی آثار با حمله یا استعمار نیروها ، گرفتن فرهنگ شخصدیگری است. برای استفاده خود یا ادعای تسلط خود. این نبرد دوباره در این قسط ، بامزدور و نازی ها پیشنهاد می شود. شاو ، با ابراز یک هدف باستان شناسی تاریک ، بهطرز وحشیانه ای اصرار دارد که سارق فقط سرمایه داری است ، و این پول تنها چیزی استکه ارزش اعتقاد به آن را دارد. اهداف Voller بسیار تاریک تر است. این همه در یک فیلم در مورد باستان شناسکه در میانه مرکز قرار دارد بسیار مناسب است. اما شما باید متوجه طنین عجیبهالیوود شوید. هنگامی که اولین بار به صفحه نمایش بزرگ رسید ، همیشه قرار بود اولینسریال باشد ، دقیقاً مانند سریال های کودکی محبوب لوکاس و اسپیلبرگ. (این زوج درواقع باعث شد تا ایندیانا جونز برای پنج فیلم با Paramount معامله کند.) اما در حالی کهبرخی از بیت ها (و تکه های) فیلم های دهه 1980 بسیار بد بودند ، آنها تا حدودیتحمل می کنند زیرا آنها ریمیکس هایی هستند که با تخیل زنده هستند و حتی هوس ، اینمحصول به وضوح از بعضی از بچه ها که می خواستند با انواع داستانهایی که آنها بهعنوان کودکان دوست داشتند بازی کنند. اکنون ، در دوره IP، Remixingیک تلاش مملو است. دروازه بان ها ، صاحبان و هواداران به طور یکسان ، اغلب بسیارتند و زننده هستند. بانک تولید کنندگان بیشتر از همین موارد ، نه خطر ایده جدید.آثار باستانی متعلق به آنها هستند و آنها عکس می گیرند و به شما می گویند چه زمانیمی توانید دسترسی داشته باشید یا نه. . ) به جای اینکه به آینده بروید و از برخیاز جعبه های ماسه ای جدید پشتیبانی کنید ، هالیوود امروز عمدتاً به صورت دیوانهوار آنچه را که قبلاً انجام داده است دوباره می کند. این آینده ای را پیش بینی میکند که آنچه در آن ارائه می شود بیشتر آنچه قبلاً قبلاً داشته ایم است. در این مورد من مداحی از متفکرانی مانندتئودور آدورنو و مکس هورکیمر را می شنوم - دو مرد که اتفاقاً از نازی ها گریختند -که صنعت فرهنگ را پیشنهاد می کرد توهم انتخاب را به مردم می دهد ، اما فقط آزادیانتخاب آنچه گفته اند ارائه شده است. شما می توانید تغییرات نامتناهی را در همین موردداشته باشید. این احساساتی است که به طرز عجیبی درشماره گیری سرنوشت تکرار می شود. یک شب ، شاو در حال انجام یک ترفند کارت برایبرخی از ملوانان است ، که حیرت زده می شوند که وقتی هفت باشگاه را صدا می کنند ،این همان چیزی است که آنها از عرشه بیرون می کشند. اما او ایندی را نشان می دهد کهچگونه این کار را انجام می دهد - با مجبور کردن کارت بر روی آنها ، بدون اینکهآنها متوجه شوند. او توضیح می دهد: "من احساس انتخاب را ارائه می دهم ، امادر نهایت باعث می شوم که شما را انتخاب کنید."
بعد از 40 سال و تغییر ، ایندیانا جونزو شماره گیری سرنوشت به دنیایی تبدیل می شوند که چیزهای بیشتری برای تماشای آنوجود دارد ، اما به نوعی احساس می کند که ما انتخاب کمتری داریم ، شانس کشف کمتریداریم. این لحظه ما در تاریخ است - مصنوعی از آنچه در حال حاضر زنده بود. وقتیمورخان آینده به عقب نگاه می کنند ، باید تعجب کنم که آنها چه می بینند ، وبنابراین ، در پایان ، آنها فکر می کنند که ماواقعاً بودیم. ایندیانا جونز و شماره گیری Destinyکه در جشنواره کن به نمایش گذاشته شد و در سراسر جهان در سینماها بازی می کند.